نبض زندگی

سوال های این روزات

چند وقته که راجع به گذشته ازم سوال میپرسی. بعضی وقتا سوال هات ساده است  و بعضی وقتا برام مثل یه امتحان که نمیدونم بهتره چجوری جواب بدم، سخت میشه  پریروز بهم گفتی مامان، چرا منو انتخاب کردین؟ گفتم مامان ما انتخابت نکردیم  کسایی که از تو نگهداری می کردن تو رو برای ما انتخاب کردن و ما هم با خوشحالی قبول کردیم  گفتی خب اگه قبول نمی کردین چی می‌شد؟ گفتم خب احتمالا بعدا یه بچه دیگه رو بهمون معرفی میکردن ... شاید ... شایدم نه . گفتی خب چرا نگفتین نه؟ درسته اون موقع خوشگل بودم ولی شما نباید منو انتخاب میکردین گفتم تو اگه خوشگل هم نبودی ما بازم دوست داشتیم دخترمون باشی، بعدم چرا باید میگفتیم نه ؟ ...
11 فروردين 1399

برای دخترک قشنگم

پرنیان قشنگم  از روزی که قدم تو زندگی من و بابایی گذاشتی همه چیز برامون عوض شده  زندگی مون یه رنگ و بوی دیگه گرفته... شیرینم! دختر نازک نارنجی من اینقدر به من و بابایی وابسته شدی که اگه حتی یه لحظه کوچیک هم تنهات بذاریم کلی ناراحت میشی و گریه می کنی. قربونت برم... من و بابایی هم خیلی به تو وابسته شدیم  احساس شیرین مادری برای من با وجود تو معنا شد. با وجود تو فهمیدم حس مادر بودن چقدر شیرینه. لمس دستای کوچولوی تو وقتی که اروم روی پاهام داری می خوابی، بهترین احساس دنیا رو بهم میده  حسی که تا حالانداشتم.  تلاشت برای یاد گرفتن هر کار جدید، برای حرف زدن، برای نشستن و راه رفتن و... خنده های از ته دلت، حتی ...
12 دی 1394

می نویسم بی تو

به نام خدایی که عاشق است بر ما  و حس عشق نابش به بنده هایش را در دل "مادر" میگذارد .   می نویسم بی تو اکنون که نیستی .. اما رویای تو را در سر دارم رویای شیرین با تو بودن و حس توصیف ناپذیر مادری ....   می نویسم برای تو وقتی که درون من رشد خواهی کرد.خواهی غلتید ...  و لحظه به لحظه انتظارم را بیشتر و بیشتر خواهی کرد ....   می نویسم از تو وقتی که پا به دنیای من و ما میگذاری وقتی که لحظه به لحظه زندگیم را سرشار از حس شیرین عشق میکنی عشق مادری عشق من به تو و بزرگ میشوی قد میکشی... در این دنیای بزرگ جایی برای خود م...
5 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگی می باشد