نبض زندگی

دومین دیدار

سلام دخملکم  خیلی دلم برات تنگ شده . من و بابایی از روزی که فهمیدیم شما قراره دختر گل ما بشی دیگه آروم و قرار نداریم که زودتر بیای پیشمون .  اول بگم که روز یکشنبه 19 مهر ، رفتیم دکتر تا جواب آزمایش ایدز و هپاتیت رو ببینه و دکتر هم تایید کرد که خدا رو شکر مشکلی نداریم و فشار خون من و بابایی رو هم گرفت و بعدشم یه نامه داد برای شیرخوارگاه  چهارشنبه هفته پیش هم برای بار چندم زنگ زدیم ازمایشگاه که ببینیم جواب ازمایش اعتیاد آماده شده یا نه که گفتن نه و قرار شد یکشنبه تماس بگیریم که اگر آماده بود بریم سراغ بقیه ی کارها ان شالله .  چند تا اتفاق خوب تو این چند روز افتاد .  اولیش این که روز چهارشنبه 22 مهر ، خبر...
1 آبان 1394

دو تا خبر خیلی خوب ...خیلی خیلی خوب !

سلام مامانی خوشگلم . سلام عشقم ،دخترک قشنگ من  وای وای نمیدونی امروز چقدر خوشحالم  این هفته ای که گذشت ، خیلی هفته ی خوبی بود . روز دوشنبه برامون کمیسیون تشکیل دادن و من و بابایی رو تایید کردن که شما دخمل ما بشی   عشق من ... دارم مامان یه دخمل خوشگل مثل تو میشم . خدایا شکرت .... خدایا شکرت هزار بار که ما رو لایق این نعمت دونستی  امیدوارم که بتونیم کاری کنیم همیشه ازمون راضی باشی خداجون . امیدوارم بتونیم دخترکمونو همونجوری که شایسته است و ازمون راضی میشی بزرگش کنیم .  اون روز یعنی دوشنبه 12 مهر ، ما فهمیدیم که قراره برای همیشه مامان و بابای تو بشیم . بعدش اومدیم که اگه بشه دوباره ببینیمت ولی اجازه ند...
15 مهر 1394

تابستانی به یاد ماندنی

دختر قشنگم  الان یه فرصتی پیش اومد تا بیام و برات از اولین لحظه ی تصمیمون بگم تا اگه روزی بزرگ شدی و خواستی خاظرات  کودکیت رو مرور کنی بدونی که مامان و بابا ، چرا تصمیم گرفتن که یه فرشته مثل تو رو به جمع خانواده شون دعوت کنن . عزیزکم اولین باری که این فکر از ذهن من گذشت که مامان یه فرشته باشم که سرپرستی نداره ، شاید یک سال و نیم پیش بود . ماه رمضون سال 93 توی یه برنامه تلویزیونی از یه خانواده ای دعوت کرده بودن که بیان تو اون برنامه که این خانواده خودشون دو تا پسر بزرگ داشتن و یه دختر هم به فرزند خوندگی گرفته بودن . به نظرم خیلی قشنگ بود . اونجا برای اولین بار بود که می دیدم یه نفر با این وجود که خودش بچه داره ، فرزند خونده...
5 مهر 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگی می باشد