نبض زندگی

روز مادر

امروز یازده فروردین، روز زن و روز مادره  وامسال اولین سالیه که به عنوان یه مادر، این روز رو بهم تبریک میگن...  و چه حسی شیرینتر از این!  دختر نازم چهار ماهه که اومدی به زندگیم و منو یه پله بالاتر بردی، از زن بودن به مادر بودن...  خدا رو هزاران بار شاکرم که تو رو بهم هدیه داد تا با وجودت، افتخار کنم به مادر بودنم  شاید وقتی که بزرگ شی، احساس کنی که مادر کسیه که نه ماه بچه رو توی رحم نگه میداره و بعد اونو به دنیا میاره... شاید دوس داشته باشی که منو مامان خطاب نکنی!  عزیز دلم.... دختر نازنینم یقینا تو هم روزی به لطف خدا، مادر میشی  اون وقت،  زمانی می رسه که فرزندت وقتی نیمه شب از...
11 فروردين 1395

برای دخترک قشنگم

پرنیان قشنگم  از روزی که قدم تو زندگی من و بابایی گذاشتی همه چیز برامون عوض شده  زندگی مون یه رنگ و بوی دیگه گرفته... شیرینم! دختر نازک نارنجی من اینقدر به من و بابایی وابسته شدی که اگه حتی یه لحظه کوچیک هم تنهات بذاریم کلی ناراحت میشی و گریه می کنی. قربونت برم... من و بابایی هم خیلی به تو وابسته شدیم  احساس شیرین مادری برای من با وجود تو معنا شد. با وجود تو فهمیدم حس مادر بودن چقدر شیرینه. لمس دستای کوچولوی تو وقتی که اروم روی پاهام داری می خوابی، بهترین احساس دنیا رو بهم میده  حسی که تا حالانداشتم.  تلاشت برای یاد گرفتن هر کار جدید، برای حرف زدن، برای نشستن و راه رفتن و... خنده های از ته دلت، حتی ...
12 دی 1394

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی

دختر قشنگم امروز دقیقا یک ماهه که تو به جمع خونواده ما اومدی  توی این مدت اینقدر درگیر نگهداری از تو بودم که اصلا فرصت نشد بیام و برات بنویسم  از اولین روزای قشنگ با تو بودن، از احساسم نسبت بهت...از کارهای بامزه ای که توی این مدت یاد گرفتی و جشن تولدت که همین پریروز برگزار کردیم  خیلی دلم می خواست فرصت میداشتم تا تک تک این روزا تو برات ثبت کنم به یادگار  اما فکر نمیکردم بچه داری اینقدر وقت گیر باشه....!!!  ان شالله در اولین فرصت همه ی جا مونده ها رو می نویسم  اما دلم می خواست اولین ماهگرد ورودت به خونه مون، بیام اینجا و پست بذارم. باورم نمیشه که یک ماه گذشته و یک ماهه که ما یه دختر داریم. هنوز ...
3 دی 1394

دیگه چیزی نمونده

دختر عزیزم سلام  دیگه آخرین های ساعت های دوری از تو هست.. پنج شیش ساعت دیگه من و بابا میایم دنبالت و تا یه ساعت بعدش هم شما خونه خودتی عزیزم.  خدا رو هزاران بار شاکرم برای داشتن نعمتی مثل تو  منتظر دیدارت هستم...چیزی به صبح نمونده    پ.ن: نی نی ای که منتظرش بودیم نموند برامون. خدا نخواست  اما تو امروز میای ... این بهترین اتفاقه 
3 آذر 1394

به شوق اومدنت

سیسمونی دختر عزیزمون که پس فردا میاد پیش مامان و باباش ( پریشب تا 3 صبح توی اتاقت مشغول بودم و همه ی وسایلتو برات با ذوق و شوق چیدم . عزیز دلم ) خب بریم سراغ عکسها ... این نمای کلی اتاق :            اینم یه خرده نزدیکتر                         اینم از کشوها و داخل کمد که البته هنوز چوب لباسی نخریدیم برا همین همینجوری گذاشتیمشون فعلا           ...
1 آذر 1394

سورپرایز ویژه

حدود دو هفته ای از زمان سفارش ما به تهران طول کشید تا بالاخره تخت و کمد شما رو اوردن .27 آبان اوردن و روز بعد برای نصبش اومدن که از ساعت 10 صبح تا هفت و نیم شب طول کشید   اینم عکس های آماده شدن اتاق شما دخملکم  و نی نی تو راهی در 4 مرحله  البته هنوز خیلی کار داره تا کامل بشه  ! ( نی نی تو راهی که هنوز نمیدونیم دخمله یا پسر و قراره بیاد تا حسابی با هم شیطونی کنین، الان از نظر دکتر یک ماهه است . امیدوارم هر چی که هست سالم و سلامت باشه ...اختلاف سنی شما با داداش یا خواهری میشه یک سال و هفت ماه )         توی پست بعد عکسای سیسمونی رو یرات میذارم . راستی عزی...
1 آذر 1394

از روزهای انتظار

عزیزکم روز شنبه 16 آبان از شیرخوارگاه باهامون تماس گرفتن و گفتن که همین امروز مدارک باقیمونده تون رو بیارین حتما پرسیدم چرا ؟ خانم صالحی با همون مهربونی خاصی که همیشه داره گفت ببینید ما میخوایم دخترتونو به عنوان فرزند خونده بهتون بدیم که بتونید 6 ماه دیگه براش شناسنامه بگیرید . گفتم چه خوب . گفت برای همین مدارکتون رو امروز بیارین وگرنه دیر میشه چون باید امروز مدارک رو بفرستیم وگرنه میره تا دو سه ماته دیگه که بخواد دوباره همچین جاسه ای برگزار شه و .... اون روز من زنگ زدم به بابایی . بابابی خیلی سرش شلوغ بود و وقت نمی کرد بخواد بره برای همین مامان جون رفت و مدارکو داد بهشون همه ی کارهای قانونی برای تحویل گرفتن شم...
25 آبان 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگی می باشد